
" مکرابلیس "
جان بابا! گویدت ابلیس هین
این چنین تلبیس با بابات کرد بر سر شطرنج چست است این غراب ز آن که فرزین بندها داند بسی در گلو ماند خس او سالها مال خس باشد چو هست ای بی ثبات گر برد عدّوی، پر فنی |
|
تا به دم بفریبدت دیو لعین
آدمی را این سیه رخ مات کرد تو مبین بازی به چشم نیم خواب که بگیرد در گلویت چون خسی چیست این خس؟ مهر جاه و مالها در گلویت مانع آب حیات ره زنی را برد باشد ره زنی |
(مثنوی، دفتر دوم، ابیات 129-135)
تذکر معنوی: شیطان به وسیله مال و جاه و با چرب زبانی شما را میفریبد. محبت مال و جاه همچون خسی گلوی شما را میگیرد و مانع رسیدن آب حیات به کام شما میشود.
تحلیل: یکی از تذکرهایی که مولانا در مثنوی پی در پی بدان اشاره کرده و سعی نموده توجه خوانندگان را بر آن جلب نماید، مواظبت در برابر فریبها و نیرنگهای شیطان است. او تلاش میکند با بهرهگیری از تمثیلها، وجود شیطان و خطر او را به صورت ملموس و عینی مطرح کرده و انسانها را نسبت به شر عظیم این رانده و درماندة درگاه الهی آگاهی بخشد. یکی از هشدارهای جدی مولوی در مثنوی این است که ابلیس یکی نیست و در پشت چهرة انسانها ای بسا ابلیس آدم روی هست.
چون بسی ابلیس آدم روی هست
|
|
پس به هر دستی نشاید داد دست
|
(مثنوی ،دفتر اول، بیت 317)
او باز هشدار میدهد ابلیس همان گونه که پدر شما را با دامها و وسوسههایش فریفت و سبب راندن او از بهشت گردید، برای شما نیز همواره در حال پهن کردن دام است دامی که دانههای آن مال و جاه است. او با تو ای انسان بر سر بازی شطرنج زندگی مینشیند و چشمهایش را مانند چشم زاغ خسته و خواب آلود نشان میدهد و تو گمان میبری که حواسش متوجه بازی نیست. اما او با حیلهگریهایش مهرة فرزین تو را به خطر میاندازد و تورا در صحنه شطرنج زندگی مات میکند. علایق دنیوی همانند فرزین بند و یا همچون خس و خاری است که راه گلوی تو را میبندد و مانع رسیدن آب حیات معرفت به وجودت میگردد. او دیگر بار تذکر میدهد که مال دنیا مال هیچ کس نیست و هرکس مالی را از دیگری برباید، مال دزدی را دزدیده است.